جدول جو
جدول جو

معنی برنج کوب - جستجوی لغت در جدول جو

برنج کوب(لَ جَ دَ / دِ)
برنج کوبنده. آنکه برنج را می کوبد. آنکه دانه های برنج را از شلتوک باعمل کوفتن برآرد. که دانۀ برنج را از پوست به کوفتن جدا کند. رزّاز. (لغت محلی شوشتر، خطی، ذیل رز)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ رِ)
عمل کوبیدن برنج. عمل جدا کردن دانۀ برنج از پوست
لغت نامه دهخدا
(لُمْ نَنْ دَ / دِ)
برنج کارنده. آنکه برنج کارد. آنکه شغل و حرفه اش کاشتن برنج باشد، خبث الحدید، قفل و زرفین و دربند، قسمی از آمله و هلیله. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ رِ)
ارزیّه. آش برنج، مقابل بازنده. (یادداشت دهخدا). آنکه برد با او باشد، چون برنده در مسابقه و برنده در مناقصه و غیره. کسی که در قمار یا مسابقه یا بازی پیروز گردد. (فرهنگ فارسی معین).
- ورق برنده، آتو، در بازی قمار و به مجاز در سیاست.
، دلیل و راهنما، کشش، که به عربی جذبه گویند. (از آنندراج) ، مؤثر و عامل و کننده. (ناظم الاطباء) ، پروانه، که شبها خود را به شعلۀ شمع و چراغ زند. (از برهان) (از آنندراج). پرنده. و رجوع به پرنده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گرنج کوب
تصویر گرنج کوب
آلتی که بدان گرنج را کوبند برنج کوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنج کوبی
تصویر برنج کوبی
کار و شغل برنج کوب، دنگ کاری، جدا کردن دانه برنج از پوست آن
فرهنگ فارسی معین
روستایی از دهستان کج رستاق نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان مذکوره ی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی